مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

چقدر بیچاره تر شدیم رفیق

اخرین بارهایی که اینجا پست نوشتم چقدر با الانم فرق داره. کی فکرشو میکرد سرنوشت من اینطوری باشه؟

این روزا فقط تو وب بلاگفام مینویسم. انقدر اونجا غر زدم که دیگه روم نمیشه:))

تقریبا هیچی مثل قبل نیست به جز افسردگی که هنوز هست و داره خفه م میکنه.

راستی هنوز هم سولمیتم رو پیدا نکردم. گاهی فکر میکنم احتمالش هست که من هیچ وقت ازدواج نکنم. و از این فکر همه ی تنم یخ میکنه...

از تنهایی میترسم. و شاید تنهایی هم اینو فهمیده و زیاد میاد سراغم...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.