مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

روزهای بی هدف

این روزهایی که میگذرن روزای جوونیمن. بعد افسردگی که سال پیش برام پیش اومد و مهاجرتم رو کنسل کرد، دیگه هدفی ندارم تو زندگیم. و این افتضاحه. روزا فقط میان و میرن و هیچ انگیزه ای برای کاری ندارم. از خود اینطوریم بدم میاد. دوست دارم مثل قبل فعال باشم، تلاش کنم، بجنگم... اما هنوز دارم دست و پا میزنم.

لعنت به اون کسی که اولین بار منو تو باتلاق انداخت... لعنت بهت پدرام گلی...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد