مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

٣٦٣

هیچ وقت فکر نمى کردم که روزى همچین کارى کنم.یعنى یه نفر تمام جرأتش رو جمع کنه و یهو بگه دوستم داره، و من کلا به شوخى بگیرم و بهش بخندم.اما حقیقتا همینقدر که الان برام عجیبه این کارو کردم، اون لحظه هر کارى جز این برام عجیب بود.اما هرچى بیشتر فکر مى کنم مى بینم شاید با این کار اعتماد به نفس یه نفر رو نابود کرده باشم.در کنار این که حرف اون آدم هنوز به نظرم خیلى ناگهانى و بچگانه است، اما وقتى خودم رو مى ذارم جاش مى بینم واقعا بدجور گند زدم به شخصیتش.بدتر از همه این که فکر مى کنم اولین بار بود که چنین کارى مى کرد و خب تجربه ى بدى شد براش.با این حال متأسفانه هزار بار دیگه هم این اتفاق بیفته من باز همین واکنش رو نشون مى دم:))

پ.ن : من همیشه فکر مى کنم بهترین راه حل واسه این که بدى هاى دیگران در حقمون رو درک کنیم اینه که خودمون رو بذاریم جاى اونا.این در واقع بهترین راه حله.اما در عین حال همیشه بعد از این مرحله از درک کردن دچار یه جور خودخواهى بیخودى مى شم که در نهایت هم همین خودخواهى، واکنشم رو به موضوع تعیین مى کنه.مثالش هم خیلى اتفاقاتیه که هر روز تجربه مى کنم و در عین این که شاید تمام سناریوهاى لازم رو واسه خودم مى چینم، نهایتش باز هم فکرم مشغول مى شه.که چرا این حرف رو زد؟چرا این برخورد رو داشت؟چرا؟!چرا؟! همه ش فکر و فکر و فکر...

نظرات 1 + ارسال نظر
beny20 22 شهریور 1396 ساعت 01:50 http://beny20.blogsky.com


کلن طرفو نابود کردی ..
شاید قبلا دلتون شکسته ..
یا شایدم تنهایی بیشتر خوش می گذره ،
و یا که حتما طرف زشت بوده

شاید هم کسى رو دوس دارم:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد