دوس دارم ترسامو داد بزنم.به یکى بگم که چقدرر دلم تنگ مى شه واسه این جا:(
گفتن ترس هاى آدم یعنى ضعیف بودن؟:(
قلبم ناراحته.اه لعنت به رفتن، از هر نوعیش.
دوستون دارم زیاااد:(
پ.ن : یاد اون شب مسخره اى افتادم، که از گریه داشت مى لرزید.رفتم بغلش کردم گفتم من هستم.مگه مردم آخه؟ دلم براش تنگ شده.دلم برا خ جان تنگ شده.من دیگه واقعا مردم براش انگار:( آدم مرده فراموش مى شه دیگه.لعنتى
پ.ن ٢ : مى خوام یه تصمیمى بگیرم.از بین این ٣ تا انتخاب کنید: ٥٦ یا ٧٤ یا ٤٣؟؟؟
56 ..
دیر گفتى
تصمیمو گرفتم خودم:))