1 چند وقتی بود که به جای علامت زدن صفحه ی کتابا از این نشانگرا استفاده می کردم.یا یه کاغذی می ذاشتم که کتابم خراب نشه.
امروز فهمیدم این کار یه لذت بزرگ رو از آدم می گیره.انگار تا کردن گوشه کتاب احساس مالکیت بهم میده.احساس این که این رو قبلا خوندم، با چه سرعتی خوندم، کدوم بخش ها رو با هم خوندم.با یکی دو تا تای کوچولو که کتاب خراب نمی شه.مهم اینه که این جوری حسش حفظ می شه:))
2 راستش عجیب و حتی خجالت آوره وقتی بهش فکر می کنم.اما تولد امسالم در واقع بهترین روز تولدی بود که داشتم.البته اگر تولدهای بچگی رو از فهرست حذف کنم.تا امسال، روز تولد برام روز مهمی نبود.امسال هیجان انگیز بود.و مهم شده بود.انقدر از کادو سورپرایز شده بودم که واقعا یه ربع فقط نگاهش می کردم.از باز کردنش می ترسیدم.شاید برای این که لحظه تموم نشه.شاید برای این که انتظارش رو نداشتم.شاید برای این که کار درستی نبود.هر چقدر این هفته و هفته ی قبلش عجیب و ناراحت کننده و بد بود، دیروز من رویایی بود:))
3 تجربه نشون داده هر وقت بگم حالم خوبه می خوره تو ذوقم:)) اما حالم خوبه;)