مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

٢٥١

- به عنوان کسایى که ٥ (٦) روز از هفته رو درگیرن، حق خودمون میدونیم که ٢ (١) روز بقیه رو در استراحت کامل باشیم!اساسا چنین موجوداتى هستیم.به شخصه کل هفته رو به امید آخرش میگذرونم.به آخرش که میرسم هدرش میدم:( اون وقت غروب جمعه که میشه از شروع دوباره ى دویدن ها و ... دلم میگیره.

- حسى که تو لحظه لحظه هاى ماه رمضون هست، هرگز هرگز هرگز عوض نمیشه.انگار حسش رو داخل یه قوطى شیشه اى ذخیره کنین و هر سال درش رو باز کنین و دوباره تجربه ش کنین.همینه که بعد از چند سال هنوز اون لحظه ها رو حس میکنین:)

- اعتراف میکنم اگه ١٠٠٠ تا فکر هم تو مغزم باشه که بنویسمشون، سر آخر حتى موفق نمیشم یکیشون رو هم کامل مطرح کنم.شاید همینه که الان میخوام ٢ تا کلمه ساده بگم و حس این لحظه رو منتقل کنم.آرامش، خواب صبح:)) در کل حس خوب.الان اگه میخواین به "٢ تا کلمه" گیر بدین خیلى بى انصافین دیگه!


پ.ن : یه سوغاتى گرفتم.که فکر میکردم بهش اعتقادى ندارم.اما انگار دارم.یا هم به اعتقاد اون آدمه اعتقاد دارم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد