مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

٢٠٥ : آدماى از ما بزرگ تر!

آدماى از ما بزرگ تر.یه جور خاصى ان.نه که بد باشنا!نه اصلا بذار مثال بزنم.آدماى از ما بزرگ تر یکى از دغدغه هاشون اینه که دنبال کار باشن یا ادامه تحصیل بدن(با برترى ٣ به ١ ِ کار تو ذهنشون!) آدماى از ما بزرگ تر میرن فروشگاه واسه خونه شون خرید میکنن (خب قبول!این یه موردو منم تقریبا انجام میدم!) آدماى از ما بزرگ تر از حرفاى ما خنده شون نمیگیره (اون خنده ش میگیره!) آدماى از ما بزرگ تر منطقى ان(که من هیچ وقت نمیتونم باشم احتمالا!) آدماى از ما بزرگ تر.......من دلم نمیخواد بزرگ بشم.آخه آدماى از ما بزرگ تر، در عین حال که میدونن از دنیا چى میخوان، اما مثل آدم آهنى عمل میکنن.مثل یه جور...عادت کردن به زندگى.کفه اى شدنِ احساسات(یعنى سینوسى نیستن مثل ما!) یا مثل یه جور منطق صرف (اینو هنوز راجع به همه مطمئن نیستم!) اما خلاصه آدماى از ما بزرگ تر...منو از آینده م میترسونن.نمیخوام یه آدم بزرگِ افسرده بشم!نمیخوام آدمِ بى احساسِ با منطقى بشم.نمیخوام همه ش فکرِ این باشم که مثلا دستم دیگه بره تو جیب خودم!(هرچند الانم تو فکرشم.اما دوست ندارم جدیانه برم تو فکرش!) دوس ندارم دوستام هرکدومشون یه طرف دنیا باشن.که واسه کنار هم بودنمون مجبور بشیم ١ سال برنامه بچینیم.من دوس ندارم نگران مقوله ى عجیب و غریب ازدواج باشم.دوس ندارم فکرِ مسئولیتاى زندگى مشترک باشم.من دوس ندارم یه ربات بشم که از صبح تا شب کار میکنه.من دلم میخواد دینامیک باشم!یعنى یه جا نباشم.نمیخوام ساکن بمونم.نمیخوام زندگیم یه جا متوقف بشه و دیگه بشه یه خط صافِ صاف که آخرش مرگه.من نمیخوام بزرگ بشم:(

پ.ن : کامنتا رو فردا تأیید میکنم.شرمندههه:(

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد