مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مهربون نیستیم؟

میخوام برم خوابگاه.همیشه واسه این که با مترو برم یا تاکسى با خودم درگیرم:) اما تقریبا همیشه هم تاکسى رو انتخاب میکنم
تو مترو نمیشه به آدما نگاه کرد.یه کم زیادى نگاشون کنى شاکى میشن.من اما دوست دارم آدما رو نگاه کنم.زندگیاشونو حدس بزنم.به این فکر کنم که کجا دارن میرن یا کى منتظرشونه!
اما میدونى!تو مترو نمیشه، مردم همه زیادى به هم نزدیکن تو مترو.اما تو تاکسى که نشستى، از پنجره که بیرونو نگاه کنى، میتونى یه عالمه آدم رو ببینى که حواسشون بهت نیست.میتونى براشون ماجرا بسازى تو ذهنت، بدون این که روحشون هم خبر داشته باشه.من تاکسى رو دوست دارم، هواى تاریک روشن غروب پاییز رو هم تو تاکسى دوست دارم.هرچند دلگیر باشه..لااقل به هواى داغون مترو مى ارزه.مثل همیشه تاکسى رو انتخاب میکنم.حالا دیگه باید بگیم راه مرا میخواند...
نظرات 4 + ارسال نظر
علی 10 مهر 1394 ساعت 21:29 http://lajani.blogsky.com/

خب من با بی ارتی میرم...همه که مثل شما سرمایه داری عبور و مرور نمی کنن
اما وبلاگ سوم...یه دختربچه ی شدیدن باهوشه حتما وبشو بخونhttp://www.shaanaar.blogsky.com

خب منظورم مسیرى بود که بى ارتى نداشت
حتما میخونم.تشکر:)

میم نون 10 مهر 1394 ساعت 20:04 http://dm-old.blogsky.com

دلیل انتخابت، همیشه تو ابن فکر بودم که من چرا اینکار رو انجام میدم. الان فهمیدم.

زندگیه دیگه
چه میشه کرد...

سهیل 10 مهر 1394 ساعت 18:50

از بس که فضولین خببببببببببب

تو مترو مردم بیشتر از اونی که بخوای بت نزدیکن و دوست نداشتنی

دقیقا!دوست نداشتنى...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد