مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

چرا زندگى مى کنیم!

یادم میاد که یک زمانى یک معلمى به ما گفت که فکر کردن در ذات خدا حرامه!حرام اندر حرام اندر حرام.از این حالتِ مغرور طورِ خدا خوشم نیومد.اون موقعا بچه بودیم میترسیدیم.اما یه خاطره هاى خیلى محوى هم یادمه که یه بار انگار یکى ازمون پرسید به نظرت خدا چه رنگیه و من هم احتمالا اشاعه ى فضل کرده بودم که آبى(به خاطر آسمون!).اما یادم میاد که از اون به بعد (بعد از صحبت معلممون!) تا یه مدتى، تو اون عالم بچگىِ خودم، خیلى با خدا حال نمیکردم.آدم وقتى بچه ست خیلى احمقه.خیلى!

کارى به پاراگراف بالا ندارم.اما یک زمان هایى هم یادم میاد که تموم فکرم این بود که اگر یک آدمِ معتقدِ قابل بحث پیدا کنم که براى همه ى سوال هاى من جواب هاى قابل قبولى بدهد، پتانسیلِ معتقد شدن را دارم احتمالا.اما یک ویژگىِ بسیار مهمِ همه ى آدم هاى معتقدى که دور و اطرافم میدیدم این بود که بحث با ایشان عملا نتیجه اى نداشت.عملا!یک دوستى هم داشتیم که همیشه معلم دینى مان را به چالش مبکشید.اما دریغ دریغ دریغ از این که اون قانع بشود یا حتى ما قانع بشویم یا حتى معلممان تلاش قابل ستایشى داشته باشد براى قانع کردنِ یک مشت بچه ى ناقانع!دانشگاه که آمدیم باز هم از این دست بچه ها زیاد بودند.اما یک مطلبى کاملا برام روشن شد.اون هم این که اگر دوستانِ من هم به اندازه ى استادانمان کتاب خوانده بودند و اطلاعات داشتند شاید شاید شاید با احتمال خیلى پایین نتیجه اى حاصل میشد.اما باز هم بحث ها منتهى میشد به پایان هاى الکىِ با لبخندهاى پیروزمندانه ى استاد!هیچ وقت تمایلى به بحث با چنین موجوداتى رو نداشتم و ندارم و مطمئنا نخواهم داشت.اما همیشه این سوال بوده و هست و امیدوارم که خیلى بعدها نخواهد باشد! که واقعا که چى!

با همه ى ندانسته هام این رو هم نمیدونم.عیبى هم ندارد حتما.وگرنه اگر آن بالایى به فکر ما بود! و بود! حتما یک تلاشى میکرد که همه مان توى گل عین خر گیر نکنیم(بلانسبت!)

البته یه مسئله ى مهم دیگه اى هم هست.این که هر آدمى یه گذشته و یه طرز تربیت و یه فرهنگ خونوادگىِ خاصى داشته.و احتمالا کسى بى طرف نخواهد بود!جالبه که همه هم از وضعیت کنونیمون خوشحالیم! و میگیم که عمرا من آدمى مثل فلانى میشدم با آن عقایدش...اما غافل نشیم که ما برآیندى از همه ى احتمالاتِ رخ داده ایم!

یک نکته ى جالبِ عجیبِ ناراحت کننده اى هم هست.تقریبا احتمالا! زیاد شنیدیم که آدم که سنش رو به پیرى میره تازه یاد خدا میفته و (تو ایران شاید بیشتر باشه.نمیدونم.از خارجیا اطلاع خاصى ندارم!) داشتم میگفتم.تازه یادِ خدا میفته و میگه اى دلِ غافل.الان پس فردا که مردم نرم جهنم!! امیدوارم اگه قراره به راهِ مُتقنى!! هم هدایت بشم به همین زودیا باشه.که پس فردا تو پیرى به این بدبختیا دچار نشم...

پ.ن : وقتى بچه ى ١٠ ساله بگه اینجا ایرانه دیگه!!! و بخنده، ما باید چیکار کنیم با مملکتمون؟!

پ.ن ٢ : واقعا تعجب داره!(یا نداره؟!) که امسال مراسم حج اینجورى شده.داشتم به پدر میگفتم خدا سومیشو به خیر بگذرونه! البته با لبخند گفتم.اما بعد یادم افتاد به اونایى که اقوامشون اونجا هستن و الان چقد نگرانن.واقعا نمیدونم چى میشه گفت...چرا عاخه؟چى بگم بهتون عاخه؟نرید تو رو خدا:(

بعدِ این همه اتفاق که تو حج افتاده هرکى بره حج خیلى از جان گذشته س...

نظرات 9 + ارسال نظر
سهیل 4 مهر 1394 ساعت 13:44

این عکسه به نظرون چیههههههههه؟

http://img.webmd.com/dtmcms/live/webmd/consumer_assets/site_images/articles/health_tools/things_that_burrow_slideshow/dr_d_t_john_rm_photo_of_naegleria_fowleri.jpg

نمیدونم والا:دى

سهیل 4 مهر 1394 ساعت 13:13

سلام
چی کار کینم دیگه ...یه آسمون که بیشتر نداریم!!
من اظهار تمایل میکنمممممممم
سوالی هست ..در حد محدود ...بپرسین ...جواب میدم ...

دیدی چه زود آرزوت براورده شد خواهر...

محدود نداریم ما
سوالا زیادن برادر:دى

من خودم کلی سوال ریز و درشت اعتقادی تو ذهنم دارم.و به خاطر همین سوالات یه مدت هم سر از حوزه علمیه در آوردم.(در حد دو ماه).و فهمیدم که نه نمیتونم جواب سوالامو اینجا هم پیدا کنم و انصراف دادم.
الان دیگه منتظرم فقط بهم وحی بشه D:
چون واقعا سوالام هم بیشتر شده هم عمیقتر شده و اینکه نمیشه هر جایی مطرحش کرد.

وحى خوبه:دى
متأسفانه یا خوشبختانه همه چیز بر عهده ى خودِ آدمه و کمکى هم نیست...
کاش یکى اظهار تمایل کنه به سوالامون جواب بده...

سهیل 2 مهر 1394 ساعت 23:41

برای اعتقادات ... من همیشه سعی میکنم به خودم بگم ..بقبولونم ...که دین مثل یه چشمه پا ک و روشنه ..کاری نداشته باشه که عده دارن فاضلابهاشونو تو مسیرش میریزن ...
تو از سرچشمه بنوش گوارا و زلال....

بحث گندکاریاى بقیه نیس
شاید مشکل اصلى اینه که موندیم تو سطح دین و جلوتر نمیریم
وقتى اینجورى باشیم از سرچشمه هم چیزى حالیمون نمیشه...

سهیل 2 مهر 1394 ساعت 23:35

من نمیدونستم....این خبر اخیرو ....تو مناااااااا....
واااای فاجعه شدهههههههه
خدا رحمتشون کنه ...
اتفاقا امشب خونه یکی از آشنا ها مهمون بودم ..ماهواره دارن ..داشت میگفت تو افغانستان یه خانومه هزینه حجشو داده یه پل ساختن بین چند تا آبادی....خیلی هم راضی بود ...
چی بگم تو ایران ...بین آشنایان خودمون آدم هست سالی یه بارو حتما باید بره ...وگرنه سالش سر نمیاد ...

جدا فاجعه س
به قول یکى، بعضیا هم به جاى این که دین رو در خدمت بشر بدونن، خودشون رو در خدمتِ دین قرار دادن!

من کلللا تو دو زمینه هیچ بحثی با هیچ کسی نمی کنم.
یک : سیاست
دو : دین
چون تو هر دو زمینه اطلاعاتم بالا نیست و سواد ندارم، اگه طرفم با سواد باشه که من مگه دیوانه ام با سوادی که ندارم باش بحث کنم!؟!؟
و اگه طرفم بی سواد باشه و پررررر مدعا، باز بحث فایده ای نداره و وقت تلف کردنه. اکثثثررر افراد از دسته دومن :|

آره واقعا.جفتشون هم از خطِ قرمزایى هستن که یه کم حواست نباشه خطرناک میشن...
آره افراد دسته ى دوم زیادن متأسفانه:(((
ولى کاش میشد اونایى که سوادشو دارن یه کم بیشتر به فکر میشدن...

سهیل 2 مهر 1394 ساعت 18:03

درباره دین هم ...متاسفانه ...بزرگان دینی ما تو این کشور و مبلغها ....اهل معلومات دینی ان ...نه تعلیماتش.....
تو زندگی خیلیهاشون خبر از پشت به دنیا و ذره المثقال خیر یره و...روضه هاشون نیست ...

بعد میگن چرا ایمان نمى آورید!:دى

سهیل 2 مهر 1394 ساعت 18:01

راستی...چرا یه فرقی دیگه هم داره ...
اونایی که اونجا مردن ...یه جورایی از نظر مادی گمونم دیگه بینیاز بشن خانواده هاشون ...
اما اینایی که اینجا میمیرن ...بدبخت
اونایی که اونجا بهشون تجاوز شد ..میلیاردر شدن ..و اینجا ..فقط بی آبرو ...

کاش خودِ خدا یه عقلى بده بهمون..

سهیل 2 مهر 1394 ساعت 17:56

تو مشهد مگه ازون اتفاقا نمی افته ...جاهای دیگه هم همونطور..منتها ما صداشو درنمیاریم ...
یعنی مردم دیگه نمیرن ..زیارت به اونجاها ...؟؟؟؟؟؟؟
پراید این همه کشته میذاره رو دستمون تو سال ....1000 برابر تلفات و فجایع عربستان ..یعنی ما پراید نمیخریم ...؟
هر یه نون 150 گرم کمه وزنش...یعنی ما دیگه نمیخریم ...؟؟
تو هر 1 گیگ ترافیک 24 مگ کم میکنن و هزار کم و زیاد دیگه ..یعنی ما دیگه اینترنت نمیخریم ...؟
تو شیر آب میریزن و شیر خشک مونده تو انبا چین ...یعنی ما نمیخوریم ...؟

تو روغن هر لیتری 5000 تومن روغن پالم (درخت خرمای مالزی) میریزن که هر لیترش کمتر از 1000 تومنه ...ما نمیخریم ...؟؟؟؟؟
هیییییییی....

و ......


اینجا ایرانه ...و ما ایرانی

آره مردم که میرن.راست میگى
البته من راجع به مشهد چیز خاصى نشنیده بودم
درسته ما! مردم عبرت نمیگیریم.اما این یکى دیگه فرق داره.قضیه مرگ و زندگیه.یه کم هم فکر چیز بدى نیست.اون از اتفاق چن وقت پیش.این از چن روز پیش، اینم از امروز.قبل از اینم که امکان انتقال انواع بیمارى هاى مسرى...
من از سیاست چیزى حالیم نیس
اما فکر نمیکنم عربستان هم خیلى دل خوشى از ایران و ایرانیا داشته باشه...
و در کنار همه ى اینا هم میگن چراغى به خانه رواست به مسجد حرام است...کاش یه کم اوضاع بهتر بشه لااقل..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد