سلام.من آدم منظمى نیستم!اما یک خاصیتى هست که نسل اندر نسل در خانواده ى ما بوده.آن هم یک پدیده اى هست که حالا من اسمش رو میگذارم "آماده سازى ذهنى"
مثلا اینجورى که اگر مادر جان بنده فردا براى بنده وقت دکتر گرفته اند! باید این رو حداقل امروز!! به بنده گفته باشند.که من ذهنم آماده باشد.حالا با این که اینجور وقت ها میگویند که تو که بیکارى و تابستان است و این ها، با این حال این مسئله ى برنامه ریزى ذهنى به قدرى براى من مهم است که ...
حالا خلاصه این که طى بررسى هاى من این ویژگى از پدر جان به ما فرزندان(حالت شدیدترش به من) به ارث رسیده!و این یعنى این که مادر جان خیلى اعتقادى به آماده سازى ذهنى ندارند.مثلا فرض کنید همین چند روز پیش رو که خواهرجان رو برده بودند دکتر!(این روزها زیاد میریم دکتر از اون جایى که چند روز دیگه میریم دانشگاه و دستمان از دکترها کوتاه میشه و اینا!!) بعد زنگ زدند به من که بیا من براى تو هم وقت دکتر گرفته بودم! و این ها.حالا این هیچى که دکترمان نبود و برنامه به هم خورد و این حرف ها.خلاصه این که مادر جان که دیدند همه در ماشین هستیم و امکان رفتن به دندانپزشکى هم مهیاست و این ها، ناگهان پا بر پدال گاز فشردند که بیایید برویم دندان عقلت را هم بکشیم و کار دندان پزشکى ات را تمام کنیم.یعنى مادر بنده یک روز که از خانه میزند بیرون ترجیح میدهد به تک تک کارهاى برنامه ریزى شده و نشده اش برسد.(نمیدونم احتمالا توى ذهن خودشان این ها برنامه دارند.فقط اعلام عمومى نمیشوند!)بعد این را بگذارید کنار این خاصیت "آماده سازى ذهنى" من.حالا این روزها که روزهاى آخر حضور ما در خانه است، مادر جان ما هر روز یک برنامه ى جدید میریزند براى آن روز.یعنى یک بعدازظهر نمیشود که ما با خیال راحت سرمان را روى این بالش بگذاریم و بخوابیم.مثل همین امروز که باید قید خواب را بزنیم...حالا یک سوالى این که عایا واقعا چیزى تحت عنوان "آماده سازى ذهنى" فقط براى من اینقدر بى نهایت مهم است یا دیگرانى هم این طورند!؟
من دقیقا درک می کنم
من هم از اینکه دیگران برای وقتهام برنامه ریزی کنن به شدت متنفرم
و اینکه بدون آمادگی قبلی جایی بخوان بریم یا مهمونی قرار باشه بیاد یا بریم کاملا قاطی می کنم!
فکر کنم بدیش این باشه که اون دیگران هم تو ذهنشون برنامه دارن...یا فکر میکنن که دارن...
اما واقعا تغییرات ناگهانى برنامه خر است!
manam daghighan intoriam vali ta hala itori besh fakr nakarde budam!
manam assssslan nemitunam karaye yehoi anjam bedam!
mamanam ham hamishe shakie babate in akhlagham!
va age kheyli kheyli yehoi ye barname bezaran va majbur besham anjam bedam asabani misham
bebakhshid ke finglish neveshtam
منم بى نهایت از تصمیماى یهویى دلخور میشم
اصن برنامه م که عوض بشه یهو بدجور عصبى میشم.خب آدم تو ذهنش کلى برنامه داره دیگه یهو که نمیشه تغییرش داد!
عههههههههه
عههههه
سلام:))
سایت متفاوت و زیبایی دارین خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم
افتخار میدین پیش منم بیاین
98555
تازگیا دارم به این فکر می کنم که چقدر اخلاقای مزخرفی دارم من که زندگی کردن باهام سخته
خزنده ى بد اخلاق
من یه ورژن دیگه ای از این مرض رو دارم. شاید چندان این آماده سازی برام مهم نباشه (که البته تا حدی هست) ولی اگه خدایی نکرده خدایی نکرده یه برنامه ای بریزیم، بعد بخوان بزنن زیرش، اونوقته که باید با احتیاط از کنارم رد بشن!
همیشه ی خدا هم این مشکل رو داریم. می گن: خزنده می خوایم بریم سفر از شنبه تا سه شنبه...
- پدر جان تا سه شنبه دیگه؟
- آره بابا خودم کار دارم
- پدر جان... سه شنبه دیگهههههه؟!!! عوضش نکنی؟!
و این دیالوگ ضربدر ده. اونوقت می ریم اونجا. سه شنبه شب می گم کی راه می افتیم پس؟ می گه: می خوای فردا رو هم بمونیم؟ بعد همیشه من در مظان اتهامم. بهم می گن: بابا سفر اینجوریه دیگه. برنامه ریزی خاصی نداره. و من نمی تونم بگم پس چرا انقد با اطمینان از برگشتن حرف می زنید؟ اگه همون موقع بگن معلوم نیست، مشکلی ندارم. یا می رم یا نمی رم ولی اینجوری دیگه واویلا!بدبختی همیشه هم سرم میاد. با دوستامم رفته بودم همین بساط بود!!! اصن خر من از کرگی دم نداره
آخ آخ کاملا میفهمم چى میگى
من حتى اگه برنامه ى غیرذهنى ى نریخته باشم اما از نظر ذهنى داغون میشم اینجور وقتا
خوشحال شدم که فقط من اینجورى نیستم