راستى غرق شدن چه حس بدى دارد.امروز تا دمِ غرق شدن رفتم.تا دمِ دمِ مرگ!البته فکر میکردم بعد از این تجربه یه کم متحول بشم و به یک سرى شهودهایى دست پیدا کنم.اما هنوز که متحول نشدم.از شهود هم هنوز خبرى نیست...بعد یکى دو ساعت...خلاصه بیینیم چه مى شود..آیا به یک دید اگزیستانسیالیستى از وجود میرسم یا نه.الان حق دارین بگین چه ربطى داره!(ربطش تو ذهن منه:دى بیخیال)
پى نوشت : راستى اون هایى که تو دریا غرق میشن در حالى که هیچ امیدى هم ندارن که کسى به دادشون برسه واقعا چه عذاب سختى میکشن...ایشالا واسه هىچ کس پیش نیاد:(
شهود مال اولیای خداس
یه بار مرگ به شیوه ی له شدن زیر تریلی از یک سانتی متریم رد شد. پنج دقیقه بعدش داشتم بستنی می خوردم با دوستم چرت و پرت می گفتم...
حالا غرق شدن خودش دردناکه به کنار... دریا و اقیانوس، اونم توی شب، خیلی خوف داره! من اگه کشتیم غرق بشه، هنوز لباسام خیس نشده سکته می زنم. فیلم life of Pi رو می دیدیم کلا بدنم منقبض بود
اِ سلام.چقدر دل به دل لوله کشیه خزنده جان:دى همین الان داشتم وبت رو میخوندم

واقعا؟نمیشه من به شهود برسم؟البته دروغ چرا بعدا یه کم رسیدم فکر کنم:)
البته سوال خوبیه!آدم اول سکته میزنه یا زودتر از سکته غرق میشه
البته کلا دور از جون:دى
غمگینم همانندِ
مترسکی که به کلاغ گفت ;
هر چقدر دوست داری نوکم بزن ولی تنهایم مگذار...!
وبت زیباست بخصوص مطالب وبت
به وب منم سر بزن خوشحال میشم باهم تبادل لینک داشته باشیم
خوش اومدى..:)