مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

همین که هست..ى

سلام ارى جان.این روزها تنها کسى که زیاد مى بینمش خواهر جان است.الان انقدر دلخورم از دستش که حتى با کلمات هم نمى توان بیانش کرد.این روزها که مى گذرد، همه یاد آورى ام مى کنند که رفتار درستى نداشته ام!و واقعا مگر مهم است؟یک زمانى بود که در به در به دنبال خوشحال دیدن دیگران بودم و ...گذشت!نمى دانم خوش گذشت یا بد!اما حداقلش این بود که خیالم از بابت دیگران راحت بود.الان اما انگار خودم مهم تر شده باشم...ارى جان مگر امکان ندارد که آدم عصبى بشود و سر کسى داد بزند یک روزى؟پس چرا یک رفتار آدم انقدر بولد مى شود.در میان تمام خوبى ها و خوش برخوردى ها و به فکرْ بودن ها...یکهو یک لحظه اى مى رسد که نگران مى شوى، فریاد میزنى ..بعد چقدر بى انصافند آدم ها که بعدا همه ش به روى آدم مى آورند.ارى جان الان که این ها را مى گویم اشک قطره قطره جمع مى شود.تا چند دقیقه ى دیگر ممکن است صفحه انقدر تار شود که بیخیالش شوم.اما بگذار این را هم بگویم بهت.ارى جان من آدم فراموشکارى هستم.حتما باید به خاطر این هورمون هاى لعنتى باشد.اما من آدم فراموشکارى هستم.و به همین دلیل لعنتى ، خیلى کم پیش مى آید که یک دفاعیه ى جانانه از خودم ارائه کنم.مثل همین نیم ساعت پیش که نتوانستم بگویم چقدر نگران شده بودم.که آن روزى که از عصبانیت داد مى زدم، چقدر نگران بودم.نه براى خودم.براى تو.کاش تصویر کاملى داشتم که نشانش بدهد هر نوع قضاوت عجولانه اى بى انصافى محض است.اما ... امان از این رَمِ کم حافظه ى مغز من.امان.

بعدانوشت::: میخوام یه داد بکشم به بلندى اوِرِسْت........چرا این تابستون لعنتى بارشو ورنمیداره بره.چرا چرا چرا چرا چراااااااا...باز بهونه میگیرم؟؟؟؟خسته شدم خسته.....

نظرات 1 + ارسال نظر
رهگذر 17 مرداد 1394 ساعت 20:50 http://hightechvazheh.blogsky.com

امان از این رم کم حافظه مغز من!
درست مثل من!
من هم دقیقا همین مشکل رو دارم. تا جایی که دلیل اصلی یادم می ره!!! و بقیه حرفها شبیه توجیه می شه!
امان!

دقیقا..میشه توجیه الکى بى دلیل:(
خوشحال شدم تنها نیستم:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد