مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

٢٢٨

من، مثل آلیس، انگار وارد سرزمین عجایب شده بودم.راست میگفت که حتى به قضیه فکر هم نکرده بودم.اما الان احساس میکنم وارد دنیاى دیگه اى شدم.دنیایى که اونقدر برام ترسناک هست، که بر خلاف همیشه، ریسک کردن رو بذارم کنار، محتاط بشم، و منتظرِ عوض شدن شرایط بمونم...منتظر عوض شدنِ حسم بمونم.

و البته من بهترین تصمیم رو گرفتم.هیچ شکى ندارم:)

پ.ن : و چه عالى شد که با یه دوست خوب مشورت کردم:)

٢٢٧

من هر دو تون رو از ته دل دوست دارم.و دیدن ناراحتیاتون ناراحتم میکنه.این دو تا جمله رو باید بنویسم این جا، بلکه ثبت بشه.و در کنارش ، این حجم دل تنگیم رو هم از بین ببره.

باید قوى باشم:) انقدر قوى که دلم نلرزه از این دوریمون:) انقدر قوى که بهم افتخار کنین:)