مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

٢٨٢ : زندگى ، دوباره.

آدم هاى زندگىِ من، زیاد نیستن.اما میتونم راجع به هر کدومشون به اندازه ى ده صفحه انشا بنویسم:)

آدم هاى زندگىِ من، زیاد نیستن.و همین طور کافى هم نیستن:)) اما اگه بخوام میتونم مدت ها یه رفتار مهربونشون رو براى خودم تکرار کنم و لذتشو ببرم:)

آدم هاى زندگىِ من، آدم هاى زندگىِ من نیستن.امانت هایى از آدم هاى دیگرى از زندگى هاى خودشون هستن.

آدم هاى زندگىِ من، نه که دوستم نداشته باشن ها، نه!اما دوست داشتنشون یک جورى هست که فقط بعضى وقت ها پیدایش مى شود.

آدم هاى زندگىِ من:) عزیزن.نه که نباشن.اما هیچ کدومشون I'll be there for u نیستن.

آدم هاى زندگىِ من.در واقع خیلى وقته که تو زندگى من کم رنگ شدن.فقط من یه زمانى چشم هامو باز کردم و دیدم نیستن.و زدم زیر گریه.اما قرار نیس که به خاطر آدم هاى کم رنگ زندگیمون زندگى نکنیم:) 

آدم هاى کم رنگ زندگىِ من:) 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد