واج آرایی م و ن:)))
اینجا تنها جاییه که هیچ اشنایی نداره و میتونم بنویسم.
امروز بعد مدت ها با ح رابطه داشتیم. احساس های متناقضی دارم. قبلش ذوق داشتم. حینش عالی بود. بعدش اما مخصوصا وقتی فهمیدیم که دیگه نمیتونیم همو ببینیم یهو ناراحت شدم. بعدش هم مامان زنگ زد و گفت خواب بد دیده. یهو ته دلم خالی شد...
کاری که دوست داشتم رو کردم و نوش جونم اصلا. الان وقت ناراحتی نیست...