مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مامن امن من

واج آرایی م و ن:)))

اینجا تنها جاییه که هیچ اشنایی نداره و میتونم بنویسم.

امروز بعد مدت ها با ح رابطه داشتیم. احساس های متناقضی دارم. قبلش ذوق داشتم. حینش عالی بود. بعدش اما مخصوصا وقتی فهمیدیم که دیگه نمیتونیم همو ببینیم یهو ناراحت شدم. بعدش هم مامان زنگ زد و گفت خواب بد دیده. یهو ته دلم خالی شد...

کاری که دوست داشتم رو کردم و نوش جونم اصلا. الان وقت ناراحتی نیست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد