سلام ارى جان
بعضى وقتا یه کارایى میکنیم خودمون میمونیم توش.امروز صبح که رسیدم تهران از هواش و از ساختموناش و از همه شهر ، دلم یه جورى شد.انگار جمع شد یه لحظه.تنگ شد واسه خونه.ارى جان من خودم رو گول میزنم انگار.یا کلا همه رو.زیاد تظاهر میکنم.
رفتم خونه، یه نفس عمیییق کشیدم، ذخیره ش کردم واسه این چند هفته.امیدوارم نفس کم نیارم.
تمام.
پ.ن : من زیادى حساسم یا بقیه اصلا حساس نیستن رو نمیدونم.اما مثلا آدم وسط صحبتش یکى بهش بگه برو بخواب! اوج بى احترامیه دیگه!بابا رعایت کنید خب.
پ. ن ٢ : میرم نیازمندى ها میخرم!