مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

285

با هر کسی که درگیر می شید بشید.اما با خودتون، نه!

اگه با خودتون درگیر بشید، احتمالا خودتون رو شکست میدین.مثل اینه که میگن وقتی یه بازی رو از کسی یاد می گیری، می تونی اون آدم روشکست بدی.پس وقتی با خودتون کنار نیاین، دنیا هر روزش جهنم می شه.چون می دونین چجوری می تونین "خود"تون رو نابود کنین.

این که فقط فکر کنی اون چیزی که می خواستی نشده.

حداقلش اینه که شادیت از رو حماقت نیست.مگه نه؟

هر کسی یه روش زندگی داره.راست می گه.

امروز خدا رو شکر کردم واسه این که با اتوبوس برگشتم خونه.واسه این که...

اگه کسی من رو واقعا می شناخت، این جور وقتا فقط یه اتفاق کافی بود.اونم این که از این جایی که اسمش خونه ست بزنم بیرون.اما خب...به هر حال خوبه که خودت رو بشناسی.یه وقتی هم که خواستی خودت رو شکنجه کنی، خودتو حبس می کنی تو خونه لابد.

دلم واسه صداش تنگ می شه.

من هنوز نمی دونم که می خوام چیکار کنم.

فرق من با همه ی اونا اینه.اگه نشه، من بی خیال نمی شم.آره فرقمون همینه!


پ.ن : وبلاگ نوشتن شو آفه؟؟؟به اندازه ی اینستاپراکنی؟؟من باورم نمی شه که جوابی نداشتم.شو آف نیست.فقط می دونین چیه.آدم های نیمه آشنای من، من رو اون جوری که هستم نمی شناسن.اون جوری می شناسن که دوست دارن من رو ببینن.پس من همیشه دارم قضاوت می شم.یا حداقل این چیزیه که تو ذهن منه.پس چرا باید برای همچین آدم هایی خودت رو توضیح بدی؟؟که یه حرف دیگه واسه پچ پچ کردن پیدا کنن؟با این که دلم برای فیس بوک تنگ شده، اما نه اینستا و نه فیس بوک.هیچ کدوم.

پ.ن 2 : یعنی انقدر خودشیفته شدم که فکر کنم کسی نباید من رو بشناسه؟اما واقعا این جوری نیست.من اون جوری نمی تونم زندگی کنم.شاید از معدود چیزاییه که راجع به خودم میدونم.

پ.ن 3 : میم میگفت وقتی اینا رو برای من توضیح می دی در واقع داری خودت رو توجیه میکنی.دلم برای میم تنگ شده.دیگه با این که میگه دلش برام تنگ شده، اما فکر نمی کنم همون میمی باشه که می شناختم.دلم برای اون میم تنگ شده.کم و بیش این میم هم این جوری هست.اما میدونی!پسره بهش گفته بود که دوست دارم که کتاب می خونی.و میم دیگه کتاب نخونده بود.یکی هم به من گفت دوست داره که کتاب می خونم.و من دیگه کتاب نخوندم.میدونی.کتاب خوندنی که باعث دوست داشتن بشه شو آفه.یا شاید این سیاست من تو زندگیه.فعلا تا وقتی کسی از کتاب خوندنم خوشش بیاد کتاب نمی خونم.منطق مسخره ایه.شاید میم هم واسه همین کتاب نمی خونه.شاید هم هنوز می خونه.البته اگه وقت پیدا کنه.که من بعید می دونم.چون اگه وقت پیدا می کرد احتمالا یه احوالی از من می پرسید.بله به همین سادگی دوستی هاتونو خراب نکنید.آدم موجود اجتماعی ایه.حواستون باشه چی رو از دست می دین.از من نصیحت!

پ.ن 4 : اجتماعی بودن ما آدما دلیل خوبی برای شوآف هست؟؟؟

پ.ن 5 : شو آف چیست؟2 نمره.

نظرات 3 + ارسال نظر
وحید 18 شهریور 1395 ساعت 09:34

سلام علیکم و رحمه الله
خوبی دکتر جان؟ من بعد سه ماه برگشتم خونه و بعد از چک کردن تلگرامم اومدم وب شما...
چه خبرا؟؟ همه چی خوبه؟ شو آف چیست واقعا؟؟

سلام
مى شه گفت نسبتا آره همه چى خوبههه
واسه شما همه چى خوبه؟؟؟
شوآف سوال خودم هم بود

BoBo 8 شهریور 1395 ساعت 13:29

چه اتفاق عجیبی! یک نظر!!
و این برای ۱۰۰امین بار، وقتت رو نذار برای اثبات خودت به دیگران. اگه کسی فک میکنه داری شو برگزار میکنی، خب بذا فک کنه ;) تو کار خودت رو بکن و وقتت رو نذار واسه اثبات رفتارت

آره دیگه به حرفت گوش کردم:دى
واقعا ١٠٩٩ بار بهم گفتى اینو؟:(
آره من سعى میکنم کار خودم رو بکنم.
اما دچار یه وسواسى شدم که از اون طرف بوم افتادنه احتمالا!

الف.پ 8 شهریور 1395 ساعت 02:03 http://fifthseason.blogsky.com

منم اینجا رو به فیس بوک و اینستا ترجیح میدم
واقعا وقتی اینجا پست میزارم ازین بابت که کسی نمیشناستم میتونم خودم باشم و خودمو خالی کنم
خیلی آدم سبک تر میشه
شو آف نکنید لدفا

واقعا این بحث شناخته نشدن مهمه!!!
من نمى دونم چطوره که برا بعضى آدما مهم نیست.مثلا من دوست ندارم یکى از آشنا ها رو ببینم و ازم درمورد این که چرا فلان روز ناراحت بودم سوال بپرسه.یا حتى بپرسه مثلا فلانى کى بود کامنت گذاشته بود، یا نمیدونم از این حرفا
شو آف نکنیم لدفا:)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد