مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

کسى نیست بیاد من باهاش یه دعواى حسابى کنم آروم شم؟؟؟؟:(

٢٥٣

هیچ وقت فکر نمیکردم یه فیلم رو واسه بار دوم ببینم.اساسا فکر نمیکردم همچین آدمى باشم.اما الان براى بار دوم before sunset رو دیدم.فوق العاده.و البته حسى که تو فیلم بود و بار اول حسش نکرده بودم.واقعى بود.میتونستم خودم رو تصور کنم.حس این فیلم بى نهایت واقعى بود.انگار واقعا جسى و سلین هستن که جلوشون یه دوربین گذاشته شده.و چقدرر امیدوارتر میشدم اگه قسمت سوم فیلم (before midnight) رو ندیده بودم.این که بازى زمان با همه ى این لحظه ها و همه ى این محبت چه ها که نمیکنه.براى بار دوم از فیلم لذت بردم.و حتى بیشتر.ببینیدش حتما.یعنى ٣گانه ش رو ببینید.و لذت ببرید:)

پ.ن : وقت آزاد ندارم.قصد غر زدن هم ندارم:دى ولى واقعا هر کار اضافه اى که بخوام انجام بدم (غیر از دو وظیفه ى اصلى الانم) باید در واقع از وقت اون دو تا بزنم.تا خود شهریور هم اوضاع همینه.همینه که هرچى زمان میگذره تازه میفهمم که واقعا یه روز فقط فقط ٢٤ ساعته!و واقعا من همون آدمى نیستم که یک سال پیش بودم.

پ.ن ٢ : دورى سخته.سخته سخته سخته

٢٥١

- به عنوان کسایى که ٥ (٦) روز از هفته رو درگیرن، حق خودمون میدونیم که ٢ (١) روز بقیه رو در استراحت کامل باشیم!اساسا چنین موجوداتى هستیم.به شخصه کل هفته رو به امید آخرش میگذرونم.به آخرش که میرسم هدرش میدم:( اون وقت غروب جمعه که میشه از شروع دوباره ى دویدن ها و ... دلم میگیره.

- حسى که تو لحظه لحظه هاى ماه رمضون هست، هرگز هرگز هرگز عوض نمیشه.انگار حسش رو داخل یه قوطى شیشه اى ذخیره کنین و هر سال درش رو باز کنین و دوباره تجربه ش کنین.همینه که بعد از چند سال هنوز اون لحظه ها رو حس میکنین:)

- اعتراف میکنم اگه ١٠٠٠ تا فکر هم تو مغزم باشه که بنویسمشون، سر آخر حتى موفق نمیشم یکیشون رو هم کامل مطرح کنم.شاید همینه که الان میخوام ٢ تا کلمه ساده بگم و حس این لحظه رو منتقل کنم.آرامش، خواب صبح:)) در کل حس خوب.الان اگه میخواین به "٢ تا کلمه" گیر بدین خیلى بى انصافین دیگه!


پ.ن : یه سوغاتى گرفتم.که فکر میکردم بهش اعتقادى ندارم.اما انگار دارم.یا هم به اعتقاد اون آدمه اعتقاد دارم!

٢٥٠

یاد گرفتیم

بدون خدا

بدون دوست داشتن

زندگى شاید بگذرد

اما

خوش نمى گذرد


پ.ن : میگن سحرخیز باش تا کامروا باشى

پ.ن ٢ : البته اینو به شرطى میگفتن که خواب شبتون کافى باشه:دى

پ.ن ٣ : صبحمون بخیر!