مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

٣٤٢

مى شه کسى رو در عین حال هم دوست داشت و هم نداشت؟مى شه که نتونى برآیند احساستو بفهمى؟

باید یاد بگیرم.I have to be ok with not being ok

باید یاد بگیرم که قرار نیس تو این دنیا چیزى عادلانه باشه.و این که شاید بعضى وقتا نمى شه جلو بعضى اتفاقا رو گرفت.از شاید خوشم نمیاد.این یعنى مطمئن نیستى.

باید به خودم بگم so what?! حالا این که مثلا کسى رو دوست داشتن یا نداشتن روى دوست داشتن خودت تأثیرى مى ذاره؟و در کمال ناباورى بله!و اشتباه من همین جاست.تو همین مفهوم مسخره که خودت رو تو وجود یه آدم دیگه ببینى.و دیگه نتونى بدون اون تصویر، بدون اون آینه زندگى کنى.و مى دونى که خیلى مسخره است که همین الان تو رو به آینه شبیه کردم؟!؟مى دونى که واقعا ممکن بود به همچین چیزى مدت ها بخندم.اما خنده م نمى گیره.شاید اینم به قطار بدشانسیات اضافه کنیم.این که باید سر راه من قرار بگیرى.این که من!من باید سر راهت قرار بگیرم.

قبل از تو چجورى زندگى مى کردم؟

پ.ن : به این جمله ى مسخره فکر کردم که تو خوب تر از اونى هستى که با من باشى.واقعا چجورى این حرفو به هم مى زنن؟!؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.