مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

٣٣٤

عجیبه که خیلى وقت ها فکر مى کنیم کسى غیر از خودمون هم ممکنه به ما اهمیت بده.اما گاهى که به خودمون میایم میبینیم از تنها هم تنهاتریم.امید الکى به دیگران بستیم بلکه زندگیمون رو قابل تحمل تر کنیم.اما نهایتِ نهایتش که از همه ناامید شدیم تازه میفهمیم معنى تنهایى رو.از گفتن این حرفا دیگه متنفرم.اما اگه اینجا و تو دلم نگم مجبورم برم جلوى همه بگم.که خب همه رو که مى شناسین.همه همونایى ان که اهمیت نمى دن.

هر وقت دیدین کسى داره براتون وقت مى ذاره شک نکنین که در وهله ى اول براى خودشه.اون وقت مى گن عشق وجود داره و من فکر مى کنم واقعا آره؟مى گن وجود داره!آره اصلا وجود داره.چون مرحله ى اول و اصلىِ عشق لذت بردن از رنج و دردِ عشقه، که مى شه یه مقوله ى کاملا کاملا به نفعِ عاشق.پس باورمون بشه یا نه عشق هم از قانون خلقت جدا نیست.قانونى که مى گه محور اصلىِ همه ى اعمال و رفتار انسان خودشه و بس!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.