مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

٢٩١

امروز بعد از مدت ها، به کسى حسودى کردم.و جالبه!اون آدم میم بود.

احساس طردشدگى دارم.چرا "شب ها" انقدر لعنتى ان؟؟؟

امروز بعد از مدت ها فهمیدم که مرکز و کانون زندگیم فقط و فقط یه آدم بوده.و انگار هر کارى کردم براى اون آدم بوده.چقدر جاده خاکى رفتم.چرا من نمى تونم کانون زندگى خودم باشم.چرا بقیه مهم ترن؟؟؟


نظرات 1 + ارسال نظر

وبلاگ خوبی داری
دوست داشتی به منم سری بزن خوشحال می شم.

باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.