مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

٢١١

بعد از ٢ تا چرکنویس نوشتن! دیگه حسم رو از دست دادم.الان فقط دلم میخواد یه ظرفى دم دستم بود میشکوندمش.

میخوام برم اینو بگم : "اوکى هرجور که تو راحتى!!!"

میخوام به شما هم اینو بگم : "من آدم قابل تحملى نیستم!!!"

دلم میخواد برم بغل مامانم:(

پ.ن : برام سخته.این که نیستى.این که هیچ کس نیست.برام سخته.دلم میخواد برم زار بزنم تو بغل مامانم.فقط همونان که همه جوره قبولم دارن.برام مهم نیست.دیگه مهم نیست.دیگه خودم هم داره از خودم بدم میاد.مهم نیست.

پ.ن ٢ : میرم خودمو بغل میکنم میگم عیبى نداره لااقل جلو بقیه قوى باش!خدا میخواد برى پیش خودش! اِ  باورت میشه؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.