مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

مگو نامه!

به بزرگى خودتون ببخشین...

٣٠٦ : درخت

با خودم حرف مى زنم.یعنى نه خودم با خودم.انگار کسى هست که با من حرف میزنه.انگار مى گه خسته نشو برو اصلا بدو تا جایى که در توانته.

من دویدن بلد نیستم.شدم درختى که ریشه داره تو این زمین لعنتى.ریشه دارم تو این زندگى لعنتى.ممکنه درخت بتونه بدون ریشه زنده بمونه؟ممکنه بتونم این تشویش ها رو بذارم کنار و همه چیز همون جورى بشه که باید؟ممکنه؟؟؟


- یافته هاى از سر بى خوابى : (آرشیو نه چندان محبوب گوشیم)

هر شب که می خواهم بخوابم ،

می گویم :
صبح که آمدی با شاخه ای گل سرخ ،
وانمود می کنم هیچ دلتنگ نبوده ام .
صبح که بیدار می شوم ،
می گویم :
شب ، با چمدانی بزرگ می آید و دیگر نمی رود (کیکاووس یاکیده)

پ.ن : به نظرم مادرهایى که بچه هاشون تو جنگ مفقودالاثر شدن، حال و روز بهترى داشتن نسبت به کسانى که بچه هاشون شهید شدن.لااقل اون اوایل.این که همیشه منتظر باشى که شاید برگرده.این انتظار هرچقدر هم نابودکننده باشه هرچقدر هم ناممکن، باز هم یه باریکه اى از امیده.براى کسایى که به معجزه بارر دارن.و من همیشه به معجزه باور داشتم.و هر روز در انتظار لحظه اى هستم که بهش ایمان بیارم.باور و ایمان حتما فرق دارن.واسه من فرق دارن.امیدوارم ایمان بیارم:)

305


 واقعا چی بر سر ما میاد.که از هزار تا رویای بچگی، به یه نصفه و نیمه ش بسنده می کنیم؟؟؟

کمال تعجبم رو از این فیلم فوق العاده اعلام می کنم.یکی از بهترین هایی که تا الان دیدم.بازی فوق العاده کریستوفر ابوت
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
For we were young and sure to have our way
"
پ.ن : جمله اول ربطی به فیلم نداره.بیشتر به موزیک ربط داره.
پ.ن 2 : منظورم موزیک فیلم هم نبود.
پ.ن 3 : Oh my friend we're older but no wiser!!!!
پ.ن 4 : حتما شده معنی بعضی حرفا رو مدت ها بعدش متوجه بشین.مثلا من می شینم با خودم فکر می کنم و می فهمم دوستم اون روز از روزهای دور منظورش از اون حرف خاص چی بوده!!!
پ.ن 5 : حتی شاید جالب باشه براتون که یکی از حسرت های زندگی من من جواب ندادن به حرف یه آدمیه تو بچگیام.در واقع هنوز حسرت می خورم که وای آن ارث دیدنت آی کیک هر اس!!!
پ.ن 6 : راستش دارم فکر می کنم به این که این زندگی رو واسه بار هزارمه که دارم زندگی می کنم.اونم نه به هزار جور مختلف.به یک شیوه ی کاملا واحد و تکراری.راستش این منو یاد "وقتی نیچه گریست" میندازه.
پ.ن 7 : راستش مغز من حق داره اون دنیا بیاد یقه منو بچسبه به خدا چغولی؟؟؟ کنه که این زیاد فکر می کرد منو به فنا داد:/